نویسنده:ولی الله نقی پورفر
 

قال الله تَعالی: «... فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ...».[1]
(پس هر چه از قرآن ـ برایتان ـ میسر است ـ هر روز ـ بخوانید).
«وَ عَلَیْکَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ عَلی کُلِّ حالٍ».[2] از وصایای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به علی ـ علیه السّلام ـ
(و تلاوت قرآن را در هر شرایطی ملتزم باش) اساساً عباداتِ مستمر در اوقات معین از جمله نماز و قرائتِ قرآن، نَفْس را به نظم می‎کشاند و بتدریج به زیر قید و کنترل عقلِ رحمانی در می‎آورد، از این رو اگر چه در بعضی از روزها بظاهر از قرائت قرآن، بهره‎ای نبریم و حالِ توجه نداشته باشیم، لیکن کمترین اثرش، به نظم در آمدنِ نَفْس می‎باشد. تداومِ قرائت و پیوستگیِ‌آیات، امر پنجمی است که «ترتیل در لفظ»را تکمیل کرده زمینه بسیار مساعدی را برای جریان معنوی ترتیل فراهم می‎آورد.

1. اصل تدریج و پیوستگی در جریانِ رشد
 

با توجه به اینکه قرآن کریم، رزقِ روحیِ مؤمن می‎باشد ناچار باید این تغذیه، مستمر و دائمی باشد و در هر شبانه روز، سهمی برای روحِ خویش در نظر بگیریم، همانگونه که خداوندِ عالم، نماز را در پنج وقتِ شبانه روز واجب فرموده است که به هیچ وجهی و در هیچ شرایطی قابل فسخ نمی‎باشد:
«إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً».[3]
جریان تحول و رشدِ روحِ انسانی، امری پیوسته و تدریجی است که دو عاملِ اساسی در تداوم و پیوستگی قرائت قرآن می‎باشد:
«أحّبُّ الأعْمالِ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما داوَمَ العَبْدُ عَلَیْهِ وَ انْ قَلَّ».[4] باقر ـ علیه السّلام ـ
(محبوبترین اعمال بسویِ خدایِ عزیز و جلیل عملی است که بنده بر آن استمرار داشته باشد اگر چه اندک باشد).

2. تداوم بر قرائت
 

در سورة مزمّل برایِ هسته‎هایِ مؤمن به انقلاب اسلامیِ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بنابر اصل تدریج در رشد، فرمانِ قرائتِ مستمر، بقدرِ توان، صادر می‎شود: «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».
این قرائتِ مستمر لزوماً رعایتِ کامل شیوة ترتیل را در بر ندارد، چرا که در بعضی از روزها، مشکلات و شرایط گوناگون اجازه نمی‎دهد که مؤمنین با فراغت ذهن و توجّه به شیوة ترتیل، قرآن را تلاوت نمایند، پس ناگزیر با توجه به ضعف طبیعیِ هسته‎های انقلاب و مشکلاتِ‌ متعدد زندگی، دستورِ تلاوت به نحو ترتیل در هر شب لغو گشت و بجای آن استمرار در قرائت و لو با عدمِ رعیت تمام خصوصیات ترتیل مطرح شد:
«إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».[5]
(پروردگارت می‎داند که تو کمی از دو ثلث شب و نصف و ثلث آن را بر می‎خیزی و نیز عده‎ای از کسانی که با تو هستند و چرا که خدا شب و روز را اندازه گذاری می‎کند، می‎دانست که شما هرگز نمی‎توانید آن را به تمامی اجرا کنید، پس بر شما توبه آورد پس آنچه را که از قرآن ـ برای شما ـ میسر است، بخوانید...).
این آیه شریفه دو دستور در ابتدایِ سوره را تخفیف داده است[6]:
الف: وجوب قیام در هر شب: «قُمِ اللَّیلِ الّا قَلیلاً...».
ب: تلاوت قرآن به نحو ترتیل در هر شب: «وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرْتیلاً».
وجوبِ قیام به استحباب مبدّل گشته است که دیگر، الزامش امری شخصی و به اختیار خود می‎باشد که با توجّه به نیازِ خویش و آمادگی و توانِ لازم تنظیم می‎گردد.
«ترتیل قرآن»نیز مبدل به «قرائت قرآن»به مقدار میسور گشته است که این میسور بودن هر وقتی از شبانه روز را شامل می‎گردد و دیگر به شب مقید نیست.
این تخفیف در برنامة «ترتیل قرآن»ممکن است توهم لغو آن در بعضی از روزها را به پیش کشد، از این رو در ادامة آیه بر قرائتِ مستمر، دوباره تأکید می‎کند:
«عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضی وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ».[7]
(او می‎داند که از شما بعضی بیمار خواهد شد و عده‎ای دیگر در زمین راه می‎سپرند چرا که از فضل و نعمِ خدا (روزی خویش را) می‎جویند و عده‎ای دیگر در راه خدا می‎جنگند پس از آن هر چه میسر است بخوانید...).
این تکرارِ دستورِ قرائت آن هم با مطرح کردنِ مشکلاتِ اساسیِ زندگی همچون بیماری، سفر برای تأمینِ نیازهایِ زندگی و جهاد در راه خدا، اهمیّتِ دستور را نشان می‎دهد که قرآن همانند نماز، سزاوار نیست لغو شود؛ و باید انس با قرآن همه روزه باشد.
تعبیر «فاءِ نتیجه»در هر دو آیه نشان می‎دهد که اصلاًَ به خاطرِ وجودِ همین مشکلات و مسائل ضروری و گوناگونِ زندگی است که خداوند دستور به ارتباطِ مستمر با قرآن می‎دهد، یعنی؛ آنچه برای ما بهانة فرار از قرائتِ مستمر می‎باشد همان بهانه، از نظر الهی دلیلِ لزومِ استمرارِ قرائت تلقی می‎گردد![8]
در حدیثی از امام رضا ـ علیه السّلام ـ «مقدار میسور»به قرائتی که در آن، خشوع و فروتنیِ قلب و صفایِ باطن باشد، تفسیر شده است:
«ما تَیَسَّرَ مِنْهُ لَکُم فیهِ خُشُوعُ القَلْبِ وَ صَفاءُ السِّرِّ».[9]
این معنی، قرائت ارزشمند نزد خداوند را مطرح می‎نماید و لیکن بدان معنی نیست که پس هرگاه خشوع دل و صفایِ باطن حاصل نشد و انسان در حالتِ نامناسبی بسربرد در آن روز، دیگر، قرائت قرآن منتفی است، چرا که در هر شرایط و احوالی از حداقلِ مقدار قرائت نمی‎توان دست کشید که «ده آیه»می‎باشد همچون نماز که «خشوعِ قلب»شرطِ صحتِ نماز نزد پروردگار می‎باشد امّا وقتی حاصل نشد از اصل نماز در وقتِ مقرر نمی‎توان منصرف شد؛ دلیل بر این مطلب، روایاتِ فراوانی است که بطورِ مطلق تأکید بر استمرار قرائت در هر روز را مطرح می‎نمایند که در بحثِ مقدار قرائت خواهد آمد.
بله، از حدیث امام رضا ـ علیه السّلام ـ استفاده می‎شود قرائت با مقدار کم ـ با حفظ حداقل قرائت ـ به همراه خشوعِ قلب و صفایِ باطن بر قرائتِ فراوان بدون خشوع ترجیح داشته و بر آن مقدم است و بلکه رعایت آن ضروری است.
لازم به تذکر است: ضرورت و وجوبی که در آیه از آن سخن می‎گوییم ضرورتی است که در سیر و سلوک الی الله مطرح می‎باشد و ما خود، باید بر خود تکلیف نماییم که باصطلاح بعضی از محققین، در حوزة «فقه اوسط (علم سیر و سلوک و اخلاق)»از آن سخن به میان می‎آید نه در «فقه اصغر (علم فقه و احکام)»که استحبابِ قرائت قرآن را مطرح می‎نماید.[10]  

3. آثار تداوم قرائت
 


انسِ دائمی با قرآن برای قاری، شرافتی را فراهم می‎آورد که به حرمت این همنشینی و رفاقت، نیازهایِ معیشتی و معادی او برطرف می‎شود، قبل از اینکه، شخص به دعا بپردازد:
«قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی: مَنْ شَغَلَ بِقِراءَةِ القُرآنِ عَنْ دُعائی وَ مَسْئَلَتی أعْطَیْتُهُ أفْضَلَ ثَوابِ الشاکِرینَ».[11]
(هرکه بجای دعا و درخواست از من به قرائتِ قرآن مشغول شود به او بالاترین پاداشِ شاکرین را عطاء خواهم نمود).
نظیرِ این معنی در موردِ ذکرِ خدا نیز آمده است:
«إنَّ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: مَنْ شَغَلَ بِذِکْری عَنْ مَسئَلَتی إعْطَیْتُهُ أفْضَلَ ما أُعْطِی مَنْ سَألَنی».[12] امام صادق ـ علیه السّلام ـ
(هرکه بجای درخواست از من به ذکر من مشغول شود به او بالاترین مقداری را عطاء خواهم نمود که به هر که از من درخواست نماید عطاء می‎کنم).
و در واقع، قرآن عینِ ذکر و مصداق اتم و اکمل آن می‎باشد:
«إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ».[13]

اساساً عباداتِ مستمر در اوقات معین از جمله نماز و قرائتِ قرآن، نَفْس را به نظم می‎کشاند و بتدریج به زیر قید و کنترل عقلِ رحمانی در می‎آورد، از این رو اگر چه در بعضی از روزها بظاهر از قرائت قرآن، بهره‎ای نبریم و حالِ توجه نداشته باشیم، لیکن کمترین اثرش، به نظم در آمدنِ نَفْس می‎باشد.
ما نفس خویش را برای تزکیه و سازندگی باید بتدریج با تمرین و ریاضت آماده کنیم؛[14] منظم شدن، قدمِ اولِ حصول تقوی و کسب معارف می‎باشد که در وصیت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ قبل از شهادت به تأکید آمده است:
«أُوصیکُما وَ جَمیعَ وُلْدی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتابی بِتَقْویَ اللهِ وَ نَظْمِ أمْرِکُمْ وَ صَلاحِ ذاتِ بَیْنِکُمْ...».[15]
(شما دو نفر و همه فرزندان و هر که را که نامه‎ام به او رسد به تقوای الهی و نظم امور و اصلاحِ میان خویش سفارش می‎کنم).
«نظم»، «مقدمة تقوی»و «اصلاح مابین»از «لوازمِ تقوی»می‎باشد.
کار نفس ما بر اثر کثرتِ بی‎نظمی و لاقیدی، به هرج و مرج کشیده شده است و زمینة هر گونه خلاف و گناه و آلودگی نفس پدید آمده است، پس باید او را به قید و بند و کنترل کشاند، این کنترل باید از امور آسان، شروع شود تا که نفس نَرَمد و زیر بار رود و به تدریج توانِ نفس افزایش یافته، قیودات و تکالیف بیشتری را با میل و رغبت پذیرا گردد.[16]
قرائتِ مستمر با مقدارِ حداقل ده آیه اولین عملی است که باید در کنار واجباتِ شرعی بر نفس، بار نمود حال اگر نشاطی بود تا هر مقدار میسور باشد در روز قرائت گردد لیکن هرگز نباید مقدار اقل را از دست داد و لو با بی‎حالی و خستگیِ مفرط و عدمِ تمرکز همراه باشد؛ باید به نَفْسِ ‌خویش، بفهمانیم که در شرایطی باید این امر انجام شود!، با این روش کم کم بهانه‎های نَفْس از دستش گرفته شده، آماده می‎شود و با این آمادگی قرآن بر نفس اثر کرده، در آن نفوذ می‎کند. بر اثرِ نظم، کسالتهای و بی‎حالیها کنترل شده، حالِ توجه در نفس پدید آمده، امکانات و توانِ بالقوة نفس، در امر سازندگی، کم کم بروز می‎کند.
دومینِ عمل بسیار مؤثر و سازنده در کنار قرائت قرآن، تداوم طهارت شرعی می‎باشد که زمینة بسیار مساعدی برای بهره‎مندی از عبادات فراهم می‎آورد.
در احادیث بر لزوم استمرارِ عمل، حداقل تا یکسال تأکید شده است:
«إیّاکَ اَنْ تَفْرُضَ عَلی نَفْسِکَ فَریضَةً فَتُفارِقَها إِثْنی عَشَرَ هِلالاً».[17] امام صادق ـ علیه السّلام ـ : (مبادا که بر نفسِ خویش واجبی را قطعی کنی پس در طول دوازده ماه از آن جدا گردی).
در حدیثی دیگر بعنوان شرط بهره‎مندی از شب قدر مطرح گشته است:
«إذا کَانَ الرَّجُلُ عَلی عَمَلٍ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنْهُ إنْ شاءَ إِلی غَیْرِهِ، وَ ذلِکَ اَنَّ لَیْلَةَ القَدْرِ، یَکُونُ فیها فی عامِهِ ذلِکَ، ما شَاءَ اللهُ اَنْ یَکُونَ».[18] امام صادق ـ علیه السّلام ـ : (هرگاه فردی بر عملی باشد پس باید یکسال بر آن مداومت نماید سپس اگر خواست به عملی دیگر منتقل شود، و دلیل آن این است که در شبِ قدر در آن سال، خداوند آنچه را که ـ از برکات ـ می‎خواهد ـ برای آن فرد ـ حادث می‎شود).
در حدیثی دیگر بر کمِ مستمر در برابرِ زیادِ منقطع و ملال آور، توصیه شده است:
«قَلیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ».[19]
(کم مستمر بهتر از زیادی است که از آن ملالت پدید آید).
و این معنی سیرة سالکان می‎باشد:
رهرو آن نیست گهی تند، گهی کند رود رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

نمایش پی نوشت ها:
[1] . مزمل/ 19.
[2] . بحار الانوار 11، ح 1.
[3] . نساء/ 103.
[4] . اصول کافی، ج 2، ص 82.
[5] . مزمل/ 20.
[6] . دو دستور خطاب به پیامبر می‎باشد، لیکن از آیه سوره معلوم می‎شود که مؤمنین را نیز در بر می‎گیرد؛ تخفیف در حکم به مؤمنین نظر دارد و پیامبر را شامل نمی‎شود؛ وجودی که چشمش را خواب می‎رباید لیکن قلبش را هرگز «تَنامُ عَیْنایَ وَ لا یَنامُ قَلْبی»، وی توانِ احصاء زمان و جزییات فرمان را دارد.
[7] . مزمل/ 20.
[8] . برای تفصیل مباحث آیه، رک: تفسیر نمونه و المیزان ذیل آیاتِ‌ سورة مزمل.
[9] . مجمع البیان، ذیل آیه.
[10] . این سخن با فرض دلالت آیه بر عدم وجوب می‎باشد لیکن ظاهر امر و سیاق ایه خصوصاً با تکرار دستور به همراه فاء نتیجه و سپس آمدن امر به نماز و زکوة در پی آن، وجوب قرائت را نظر دارد که قدر متیقن آن با توجه به حدیث «ده آیه در روز» می‎باشد.
[11] . ص، بحار الانوار 11، ح 20.
[12] . کافی، ج 2، ص 501.
[13] . تکویر/ 27.
[14] . «إنَّما هِیَ أرُوضْها بِالتَّقْوی لِتأتِی آمِنَةً یَوْمَ الخَوْفِ الأکْبَرِ». (نهج، نامه 45)
[15] . نهج البلاغه، نامه 47.
[16] . «لأرُوضّنَّ نَفْسی رِیاضّةً تَهِشُّ مَعَها إلَی القُرصِ اذا قَدَرَتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً». (نامه 45).
[17] . کافی، ج 2، ص 83.
[18] . ص 82.
[19] . نهج البلاغه، ک 444.
 

منبع: تدبر در قرآن